اوتسا مشفق Ottessa Moshfegh نويسنده ۳۸ ساله ايرانيتبار آمريكايي براي ايرانيان ناشناخته است، اما با زبان و شيوهاي كاملا متفاوت تحسين منتقدان و رسانههاي آمريكا و اروپا را برانگيخته است.
اوتسا مشفق در سال ۱۹۸۱ از پدري ايراني و مادري كروآتي كه هر دو ويولونيست بودند، در نيوتون آمريكا زاده شد. پدر او كه در بلژيك زندگي و تحصيل ميكرد، در سالهاي دهه ۱۹۷۰ ميلادي ميخواست به ايران برگردد، اما بعد تصميم خود را عوض كرد و همراه همسرش براي هميشه به آمريكا مهاجرت كرد. به اين ترتيب، نوزادي كه روشن نبود در ايران چه سرنوشتي داشته باشد، در آمريكا باليد و به يكي از نويسندگان سرشناس اين كشور تبديل شد.
اوتسا مشفق دوره ليسانس خود را در كالج برنارد و دوره فوق ليسانس خود را در رشته "نگارش مبتكرانه" دانشگاه براون ايالات متحده آمريكا گذراند. در دوران تحصيل و نخستين سالهاي پس از آن داستانهاي كوتاه او در "نيويوركر"، "پاريس رويو" و چند نشريه معتبر ديگر منتشر و با استقبال گرم خوانندگان اين رسانهها روبرو شدند. در سال ۲۰۱۴ هنگامي كه اين نويسنده ايرانيتبار ۳۲ سال داشت نخستين رمان خود را با نام "مك گلو" منتشر كرد كه به مهمترين زبانهاي جهان، از جمله آلماني ترجمه شد.
در آلمان، برخي منتقدان به خاطر طنز خاص و زبان گستاخ و جسورانه اوتسا مشفق، او را با كورت توخولسكي شاعر و طنزپرداز مهم اوايل قرن بيستم اين كشور مقايسه ميكنند كه در سال ۱۹۳۵ در سوئد درگذشت و همانجا به خاك سپرده شد. "آلمان، آلمان، برتر از همه" يكي از مشهورترين كتابهاي اين نويسنده است كه در آن غرور و تعصبات نژادي برخي آلمانيها را با زباني برنده و طنزي گزنده به باد انتقاد ميگيرد تا به رشد فاشيسم در فرهنگ آنان ميرسد. به خاطر اعتبار ادبي جهاني توخولسكي، سوئد هرساله جايزهاي به نام او را به يكي از نويسندگان تحت فشار جهان تقديم ميكند. در سالهاي ۱۹۹۴ و ۲۰۰۶ اين جايزه به دو نويسنده تبعيدي ايراني فرج سركوهي و ناصر زرافشان تعلق گرفت.
اوتسا مشفق در سال ۲۰۱۸ با انتشار كتاب موفق "سال آرامش و استراحت من" هم به خاطر نگاه موشكافانه به زندگي سرشار از ناكامي و ماجراجويي مردمان رانده شده به حاشيه اجتماع و هم به خاطر نثر طنزآميز و گزنده و درخشان خود توجه منتقدان ادبي را بيش از پيش جلب كرد.
در مجموعه "درد وطن براي جهاني ديگر" داستان "من به ميان عوام ميروم" از يك معلم زن مطلقه روايت ميكند كه براي گذراندن تعطيلات تابستاني خود به يكي از شهرهاي رو به نابودي آمريكا ميرود. در اين شهر كه صدها مشابه آن در ايالات متحده آمريكا وجود دارد، همه مغازهها و فروشگاهها بسته شدهاند و تنها ساندويچفروشيهاي زنجيرهاي هستند كه هنوز به مردم تهيدست و تيرهروز سرويس ميدهند. در اين داستان با شخصيتهايي سروكار داريم كه اغلب خودباخته، معتاد و گاه ترحم برانگيزند، اما واقعيت جهان از همگسسته و آشفته امروز در وجنات، پندار، كردار و گفتار آنها آشكار است.
روي جلد ايلين، از رمانهاي موفق اوتسا مشفق
با داستانهايي از اين دست بود كه دامنه شهرت اوتسا مشفق مرزهاي ايالات متحده و آمريكاي شمالي را در نورديد و رسانههاي اروپايي را در سالهاي اخير وا داشت كه به بررسي آثار او بپردازند. اكنون خانم مشفق يكي از نويسندگان آمريكاست كه منتقدان بر ويژگي سبك او تاكيد ميورزند. نثر او، همه سبكهاي مرسوم ادبي را ميشكند تا خود به سبكي فارغ از چارچوبهاي پيشساخته برسد.
هفتهنامه اشپيگل آلمان به تازگي در نقد مفصل آثار اوتسا مشفق، به راحتطلباني كه خواستار سرگرمي صرف هستند توصيه كرده كارهاي او را به دست نگيرند. با اين همه تاكيد ميكند كه آثار او درخشان هستند.
اين توصيف متضاد به خاطر آن است كه اغلب آثار مشفق خواننده را به زندگي نگونبختاني هدايت ميكنند كه اميد خود را باختهاند و با پناه بردن به الكل و مواد مخدر و توهمات ماليخوليايي به جاي زندگي كردن، به زنده ماندن قناعت ميكنند.
از نويسنده ايرانيتبار آمريكايي ميتوان به عنوان وجدان بيدار ايالات متحده آمريكا در دوران جهانشمولي سرمايه ياد كرد. اما او اسير كليشهها و شعارهاي رايج نيست و به ارزشهاي ادبي سخت پايبند مانده است. به اين دليل، آثار او با اين كه در شمار پرفروشها هستند، در ژانر ادبيات جدي با درونمايه طنز جاي ميگيرند.
ساير آثار منتشرشده اوتسا مشفق عبارتند از: "سال آرامش و استراحت من"، "آيلين" و "مرگ در دست".
مشفق تاكنون جوايز ادبي متعددي كسب كرده كه جايزه كتاب بليور، جايزه حصار مدرن و جايزه قلم بنياد همينگوي از آن جمله هستند. تا جايي كه ميدانيم، تا امروز هيچ اثري از كارهاي اين نويسنده ايرانيتبار به فارسي ترجمه نشده است.